نیاز پزشکی شخصی به مدل های جدید ارزیابی دارو

نیاز پزشکی شخصی به مدل های جدید ارزیابی دارو

به عقیده­ی دکتر دونالد بری، استاد و مدیر گروه آمار زیستی و ریاضیات کاربردی مرکز سرطان اندرسون دانشگاه تگزاس، با ورود به دوره پزشکی شخصی­سازی شده زمان آن رسیده است که نگاهی تازه به نحوه ارزیابی داروهای جدید و درمان سرطان داشته باشیم.

دکتر بری می­گوید: ((نحوه طراحی و انجام کارآزمایی بالینی باید اصلاح شود. سیستم فعلی ما برای 50 سال گذشته به خوبی خدمت کرده است اما نیازهای پزشکی قرن بیست و یکم در حال فشار آوردن به سیستم فعلی است و ما معتقدیم که چیزی برای تسکین این فشار داریم.))

وی رویکرد خود را برای انجام کارآزمایی­های بالینی را در قالب مقاله­ منتشر کرده است. در تیتر این مقاله ، دکتر بری از تبدیل روش آماری استفاده شده برای ارزیابی داروهای جدید حمایت می­کند. وی اظهار می­دارد که روش آماری­ که امروزه تقریباً به طور انحصاری برای طراحی و نظارت بر کارآزمایی­های بالینی مورد استفاده قرار می­گیرد، روش مکرر یا نایمان-پیرسون (برای آماری که طرفدار استفاده از آن بودند) ، به شدت بر روی پیاده­سازی قوانین خود متمرکز و سختگیر است که موجب محدودیت نوآوری در تحقیقات می­شود.

راه حل او اتخاذ سیستمی به نام روش Bayesian است؛ که مطابقت بیشتری با کارکرد علم دارد. وی نمونه­هایی از روش بیزی را که به طور معمول در فیزیک، زمین شناسی و سایر علوم مورد استفاده قرار می­گیرد را مثال میزند. او رویکرد خود را درمرکز سرطان اندرسون، جایی که بیش از 100 کارآزمایی بالینی مرحله I و II مربوط به سرطان انجام می­شود، به آزمایش گذاشته است. تفاوت اصلی بین این روش و روش مکرر در کارآزمایی بالینی، مربوط به نحوه برخورد هر روش با عدم قطعیت است. بری، توضیح می­دهد که برخلاف روش­ مکرر، روش بیزی با استفاده از اطلاعات آزمایش­های قبلی­، هر چیز ناشناخته­ای را مشخص می­کنند. به عبارت دیگر، روش بیزی از نتایج آزمایش­های قبلی استفاده می­کند، در حالی که در روش مکرر فرض بر این است که ما نتایج قبلی را نداریم. این روش موجب به روز رسانی مداوم اطلاعات و طراحی کارآزمایی­های بالینی تطبیقی است. همچنین این روش برای پزشکان ، بیمارانی که در کارآزمایی های بالینی شرکت می­کنند و بیمارانی که منتظر دسترسی به درمان­های جدید هستند ، بهتر است.

بری می گوید: "پزشکان می­توانند آزمایش­هایی را برای مطالعه­ی چندین ترکیب درمانی احتمالی طراحی کرده و با استفاده از نشانگرهای زیستی مشخص شود چه کسی به چه دارویی پاسخ می­دهد. در پایان روز وقتی آخرین بیمار را بررسی می­شود می­توان بسته به ویژگی­های بیماری بیمار و به طور بهینه آن بیمار را درمان كرد.

در این مقاله بیان می­شود که این سطح از انعطاف پذیری برای آزمایشات بالینی در قرن بیست و یکم بسیار مهم است. زیرا پیشرفت­های قرن بیستم به محققان آموخته است كه سرطان یك بیماری متنوع است و آنچه برای درمان بیماری یك شخص مفید است ممکن است برای دیگری مؤثر نباشد.

مهمترین عامل عدم پذیرش روش بیزی در گزارش کارآزمایی بالینی این است که آیا سازمان غذا و داروی ایالات متحده این روش را در تعیین ایمنی و اثربخشی درمان­های جدید قبول خواهد کرد یا خیر. بری می­گوید پذیرش این روش هم در شرکت­های داروسازی و هم در FDA با سرعت خوبی در حال انجام است. اما بزرگترین چالش ما این است که تنظیم کننده ها را متقاعد کنیم که همه­ی بیماران را با یک چشم نمی­بینیم!

علاوه بر این، بری می گوید، با استفاده از این روش می­توان میزان قرار گرفتن بیماران در معرض کارآزمایی درمان ناکارآمد را کاهش داد. به عنوان مثال، در کارآزمایی­های بالینی تطبیقی​​، اگر نتایج موقت نشان دهد که بیماران با آرایش ژنتیکی خاصی بهتر به یک درمان خاص پاسخ می­دهند، می توان بدون آنکه نتیجه­گیری­های کلی را به خطر بیاندازد، تعداد بیشتری از آن بیماران را به آن بازوی مطالعه جذب کرد. علاوه بر این، با استفاده از این روش ممکن است که تعداد بیماران مورد نیاز برای آزمایش حداکثر 30 درصد کاهش یابد، در نتیجه در معرض خطر قرار دادن بیماران، هزینه و زمان لازم برای تدوین راهکارهای درمانی کاهش می­یابد.

تاریخ انتشار: 6 ژوئن 2006 www.news-medical.net